بنفسه و بشخصه. بتنهایی. تنها. (از ناظم الاطباء). بنفسه. بذاته. (از آنندراج). بی محرکی و باعثی دیگر. اتوماتیکمان. (یادداشت مؤلف) : مباشره، بخودی خود بکاری قیام کردن. استبداد، بخودی خود بکار ایستادن. (تاج المصادر بیهقی)
بنفسه و بشخصه. بتنهایی. تنها. (از ناظم الاطباء). بنفسه. بذاته. (از آنندراج). بی محرکی و باعثی دیگر. اتوماتیکمان. (یادداشت مؤلف) : مباشره، بخودی خود بکاری قیام کردن. استبداد، بخودی خود بکار ایستادن. (تاج المصادر بیهقی)
بی واسطه. بی علتی. بی عاملی. بی فاعلی. بی دخالت دیگری. (یادداشت مؤلف). بمیل و ارادۀ خود. بدون جهت و سبب و میل دیگری. (ناظم الاطباء) : تویی آن مرغ کآتش آوردی خودبخود قصد سوختن کردی. خاقانی. پس بکوشی و به آخر از کلال خودبخود گوئی که العقل عقال. مولوی
بی واسطه. بی علتی. بی عاملی. بی فاعلی. بی دخالت دیگری. (یادداشت مؤلف). بمیل و ارادۀ خود. بدون جهت و سبب و میل دیگری. (ناظم الاطباء) : تویی آن مرغ کآتش آوردی خودبخود قصد سوختن کردی. خاقانی. پس بکوشی و به آخر از کلال خودبخود گوئی که العقل عقال. مولوی